دانشگاه نوشت های من...

"خاطرات دانشجویی"

"خاطرات دانشجویی"

دانشگاه نوشت های من...
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۲۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۰:۱۲ رمضان

۱ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

۱۳:۵۵۰۷
خرداد

نشسته بود صحن رضوی ،هوای خنکی به صورتش می خورد.دلش ریخت،اشک درچشمانش حلقه زدصورتش را سمت ضریح گرفت:"یاامام رضا بعد عمری لیاقت پیداکردم بیام پابوست...

السلام علیک یاعلی بن موسی الرضا ..

چشمان پرازاشکش را بازکرد اینجا حرم نبود..کبوتر وضریحی هم نبود او فقط سرش را تکیه داده بود به دیوار مسجد+ وبه روضه مداح گوش میکرد اما به امام سلام داده بود....

+مسجد دانشگاه دعای کمیل