دانشگاه نوشت های من...

"خاطرات دانشجویی"

"خاطرات دانشجویی"

دانشگاه نوشت های من...
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۲۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۰:۱۲ رمضان

مسجد دانشگاه...

پنجشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۵۵ ب.ظ

نشسته بود صحن رضوی ،هوای خنکی به صورتش می خورد.دلش ریخت،اشک درچشمانش حلقه زدصورتش را سمت ضریح گرفت:"یاامام رضا بعد عمری لیاقت پیداکردم بیام پابوست...

السلام علیک یاعلی بن موسی الرضا ..

چشمان پرازاشکش را بازکرد اینجا حرم نبود..کبوتر وضریحی هم نبود او فقط سرش را تکیه داده بود به دیوار مسجد+ وبه روضه مداح گوش میکرد اما به امام سلام داده بود....

+مسجد دانشگاه دعای کمیل

۹۴/۰۳/۰۷ موافقین ۱ مخالفین ۰

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی