دانشگاه نوشت های من...

"خاطرات دانشجویی"

"خاطرات دانشجویی"

دانشگاه نوشت های من...
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۲۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۰:۱۲ رمضان

دغدغه

شنبه, ۸ دی ۱۳۹۷، ۰۸:۲۲ ب.ظ

همیشه فکر میکردم وقتی بزرگ شدم مشکلات همه رو حل میکنم ومیشم قهرمان زندگی بقیه وهمه به من افتخار میکنن وبرای خودم برو بیایی داشتم توی ذهنم .حالا که بزرگ شدم و۲۷ساله شدم با کوله باری از مشکلات رو به رو شدم از ریز ودرشت بعضیارو حل میکنم وبعضیا رو فراموش. شدم دقیقا همون کسی ک دوران بچگی در ذهنم پرورانده بودم تک تک مشکلات دیگران روگوش میکنم وقابل حل ها رو حل وبقیه رو یه جوری براشون جا میندازم سخته اینجور زندگی کردن نه تنها قهرمان نشدم بلکه واقعابی هدف وبی برنامه دارم رو یه جاده ی ناهنوار راه میرم از گوشه کنار هم مشکلات مثل مانع وارد میشن سخته زندگی کردن وسخت تر از اون تحمل کردنه من دلم میخواد آزاد بشم از بند 

۹۷/۱۰/۰۸ موافقین ۰ مخالفین ۰
r .b

نظرات  (۱)

همیشه یکدیگر را با لبخند ملاقات کنید، زیرا لبخند آغازی بر عشق است
“مادر ترزا”
پاسخ:
البته بیشتر وقتها نماد درخواست از نوع مادیه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی