دانشگاه نوشت های من...

"خاطرات دانشجویی"

"خاطرات دانشجویی"

دانشگاه نوشت های من...
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۲۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۰:۱۲ رمضان

و بگو من چه کنم

جمعه, ۲ تیر ۱۳۹۶، ۰۸:۳۰ ب.ظ

الان اوضاع ذهنی اشفته ای دارم شاید اگر 4 سال پیش بود هنوز امیدی داشتم اما الان....

تا به یاد  دارم درد دیگران برسرم افتاد..

کار دیگران بر دوشم...

وغصه زندگی برقلبم...

شاید بابت این است که برموهای سرم گرد پیری نشسته....

الان که پیرشده،جوانی ام ،حسرت روزهای جوانی که که هنوز نیمی از ان رفته را میخورم..من کم کاری نکردم درحق عمر وجوانی ام اما... چه کنم که الان که موقعیت هست فکر وذهنم اشفته بازارش را پهن کرده هرچند می گن ماهی رو هر وقت از اب بگیری تازه اس اما ماهی من مرده در اب...واگر صد بار هم بگیرم مرده...عجب روز گاریست....لطفا در حقم دعا کن تو ابلیسی دیگر!!!!!!!!!دیگه از بس برای تو هم نامه نوشتم حالت تهوع دارم...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی